ریحانه بانوریحانه بانو، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره

ریحانه عطری از بهشت

قد و وزن پانزده ماهگی

سلام عسلکم،امروز شمار بردم بهداشت وزن شما ده و سیصد بود و قد شما هشتاد وسه،ماشاء الله دختر قدبلند من شش سانت در مدت سه ماه رشد کرده بودی.خدارو شکر همه چیزت خوب بود. از کارهای جدید شمابگم،چند وقتی هست نقاشی میکشی،یعنی مداد میگیری دستت و خط خطی میکنی کتابای من بیچاره رو،عاشق بابایی هستی،از سر کار میاد یه سره رو سر وکولشی،فدات بشم،دوتا دیگه دندون در آوردی.دندون آسیاب های بالات در اومده.از کارهای دیگه ات بگم که چند وقتی هست کنترل و میگیری  جلوی تلویزیون و شبکه ها رو عوض میکنی،وبا کنترل دی وی دی هم دی وی دی و روشن میکنی،وقتی من و بابا داریم نماز میخونیم میدویی میای و میگی اکبر،مکبر یعنی همون الله اکبر،از لوازم مورد علاقه ات لوازم آرایش منه...
8 خرداد 1392

روز مادر مبارک

امسال دومین سالیه که با وجود تو منم مادرم،منم شایسته ی این شدم که این روز رو بهم تبریک بگن،حدا تو رو به من هدیه داد تا منم یکی از فرشته های کوچک زمینیشو داشته باشم تا به من هم گفته بشه مادر. دخترم،بهار زندگیم،انشاءالله تو هم در آینده طعم شیرین مادر شدن و بچشی. بیا تو این شب عزیز باهم دعا کنیم که خدا به هرکس که دوست داره نام شیرین مادر رو داشته باشه فرشته های کوچکشو بده.آمین. السلام علیک یا صدیقه کبری. یازهرا.
11 ارديبهشت 1392

چهارده ماهگیت مبارک

سلام دختر قشنگم.عسلکم شما امروز یعنی ده اردیبهشت سال نود ودو وارد پانزدهمین ماه زندگیت شدی،یعنی امروز چهارده ماهت تموم شد،قربونت برم که داری روز به روز بزرگتر و خانم تر میشی. دخترکم چند روزی هست که داری سعی میکنی پشت هم کلمه بگی و از خودت کلی کلمه ابداع کردی،مثلا چندبار پشت هم میگی بابا وبعد میگی بابیدی،که ما نمیدونیم یعنی چی،یا اگه چیزی بخوای با انگشت های قشنگت بهش اشاره میکنی وپشت هم میگی نه نه نه نه،یا به همه میگی عمه. فدای‏ تو نازنینم بشم.
11 ارديبهشت 1392

کلمه های جدید ریحانه بانو

سلام قشنگم،اول از همه بگم که شما چند وقتی هست که وقتی آب میخوای میگی : آبه به به رو هم میگی : به به تاب تاب اباسی رو داری دیگه تقریبا درست میگی ومیگی :تاب تاب د د رو هم وقتی میخوایم بریم بیرون میگی د د کارهای جدید میکنی،بیشتراز یه ماهه که خودت با لیوان آب میخوری، فعلا همینا یادم اومد.فدای دختر قشنگم بشم.هزارتا بووووووس.
3 ارديبهشت 1392

سیزده ماهگی

روز ده فروردین دخترکم وارد چهاردهمین ماه زندگیش شد و سیزده ماهش تموم شد.سیزده ماه از عمر دخترکم گذشت،اون روز ما شمال بودیم برای همین من الان اومدم تموم شدن سیزدهمین ماه زندگی دخترمو تبریک بگم. تو این مدت کلی چیز جدید یادگرفته که تو پست های قبلی گذاشتم فقط یک چیزیو یادم رفت بگم،ریحانه بانو نزدیک به دو هفته اس که موقع تاب بازی یا هروقت که دلش تاب بازی بخواد میخونه پاپ پاپ ابا یعنی تاپ تاپ ابازی.الهی فدای دختر بانمکم بشم.
15 فروردين 1392

ریحانه بانو و سفر به شما

چند روز پیش یعنی از  هفتم عید رفتیم به نور؛بابای من که میشه بابابزرگ ریحانه خانم اونجا ویلا خریده که ماهم رفتیم پیششون.خیلی به ماخوش گذشت؛بعدا چند تا عکس از این سفر میذارم . ریحانه خانم یادگرفته با‏ انگشتش به همه چیز اشاره میکنه ومیگه :این چیه؟ ،یا وقتی در بزنیم میگه :کیه؟ یه خاطره هم تعریف کنم از این سفر با دختر نازم:سر سفره ی ناهار نشسته بودیم و هرکدام مشغول ناهارهای خودمون بودیم و چون من قبل از ناهار خودمون به ریحانه ناهار میدم ایشون سیر بودن و مشغول بازی که یه دفعه صدای تق اومد و دیدیم بله ریحانه خانم یک کنترل و انداخت تو سطل ماست چکیده و چون همه باهم نگاهش کردیم اون یکی و هم انداخت.قیافه ی ما اون موقع واقعا دیدنی بود ؛مخصوص...
14 فروردين 1392

ششمین دندون ریحانه بان

سلام دخترکم.چند روزی هست که داری ششمین دندونت و در میاری ولی من امروز وقت کردم بیام برات از در اومدن ششمین دندون بگم. دخترگلم یه عکس از لحظه ی سال تحویل که کنار سفره عفت سین نشسته بودی انداختم ولی هرکاری کردم نشد بزارم تو وبلاگت دوباره سعیمو میکنم انشاءالله که بشه.
4 فروردين 1392

سال نو مبارک‏(آغاز سال 1392)

سلام دخترکم،امروز ساعت دو و سی و یک دقیقه ی بعداز ظهر سال تحویل شد واین شد دومین سال نوی تو،یادش بخیر پارسال این موقع تو خیلی کوچولو بودی همش بیست روزت بود فدات شم،ولی امسال ماشاءالله واسه خودت خانومی شدی. عیدت مبارک ؛انشاءالله صدو بیست بهار از عمرت بگذره؛عمری پر برکت و با عزت باتنی سالم و قلبی خالص از یاد خدا زندگی کنی،آمیییییین.
1 فروردين 1392